ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

زندگی شهد گل است..زنبور عسل می خوردتش..آنچه می ماند عسل خاطره هاست..
ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

زندگی شهد گل است..زنبور عسل می خوردتش..آنچه می ماند عسل خاطره هاست..

دانلود رمان امانت عشق به صورت pdf و برای موبایل java




رمان امانت عشق برای دانلود
رمان امانت عشق برای دانلود به صورت pdf و برای موبایل java
 
داستان دختری (سپیده) بود تک فرزند که توی خانواده شلوغ زندگی می کرد و از بین این همه یکی از پسرای (علی) فامیلشونو دوست داشت و البته خانوادش برای یکی دیگه از پسرا (سیاوش) در نظر گرفته بودنش که اسمش سیاوش بود! اول داستان با اونی که دوسش داشت نامزد کرد ولی بعد اونطرف وقتی که فهمید مریضی ِخاصی داره، نامزدیشونو بهم زد و با کمک یکی از همکاراش جوری صحنه سازی کرد که انگاری ازدواج کرده! دختره ام نه گذاشت نه برداشت از روی حرص و لجبازی با یه آدم شارلاتان عقد کرد! بعد اتفاقات بدی افتاد و از اون بابا جدا شد و قضیه رو فهمید که اون به خاطر بیماریش اینکارو کرده و خواسته فداکاری کنه، رفت سراغ پسره و تو همون اوصاف باهاش ازدواج کرد ولی اجل به پسر مهلت نداد! آخر سر هم همون شد که خانودش می خواستن، با همون سیاوش ازدواج کرد و سیاوشم که دوست خوبی برای علی بود، به گفته ی نویسنده این امانت عشق که سپیده باشرو خوشبخت کرد.
 
داستانش شبیه یکی دیگه از رماناس که خیلی وقت پیش خونده بودم، اسمشم رقیبان عشق بود.
 
می دونم همه نسبت به این رمانا چه نظری دارن؛ اما نظر من اینه وقتی دنیای دوروبرمون از عشق و صداقت و وجودمون از خیلی حسا خالی شده، خوندن حتی این رمانا واجبه! برای اینکه خیلی حسا و چیزا رو از یاد نبریم و بدونیم هنوزم میشه انسان بود...
 
 
دانلود رمان امانت عشق برای جاوا:
 
دانلود رمان امانت عشق به صورت پی دی اف:

عکس طراحی کیف خودم


سلام


این طرحو خودم کشیدم از کیف خودم


روی تصویر اگه کلیک کنین در اندازه بزرگتر میتونین ببینینش...


دانلود رمان عاشقانه ساده اما پیچیده





خلاصه داستان رمان جدید ساده اما پیچیده :
داستان در مورد دختریه از جنس ما. و البته مابین قوی و ضعیف.گاهی در برابرِ مشکلات می ایسته و گاهی کمرش میشکنه.غم زمانی به در خونه اش میکوبه که به طور اتفاقی باعث مرگ یکی میشه. . .
 
 
دانلود رمان pdf:

دانلود دکلمه ی ِ حس غریبی دارم این روزها با صدای ِ بهصاد



دکلمه ی ِ حس غریبی دارم این روزها با صدای ِ بهصاد

قسمتی از متن : 
 
حس ِ غریبی دارم از وقتی که غریبه خطابم میکنی ! 
جای ِ تو ، [شما] صدایم میکنی ... 
مرا باکسی جمع نبند! من منم! از قبل هم من بودم! 
تو شما شدی ... خودت را با او جمع بستی و از من کم کردی .
 
دانلود دکلمه بهصاد با لینک مستقیم در ادامه مطلب...
 
دانلود  دکلمه با لینک مستقیم: 

عکس بسیار با کیفیت و زیبا از نوشته love روی چوب



 عکس بسیار با کیفیت و زیبا از نوشته love روی چوب

این تصویر هم مناسب برای بکگراند میباشد


عکس لاو:

Love-on-wood-hd-98love.ir.jpg

حجم: 1.33 MB

عکس مشابه همین عکس love:

http://www.98love.ir/post/1577

دانلود آهنگ های کامل سریال ترکیه ای مرحمت


آهنگ های کامل سریال ترکیه ای مرحمت


یک آلبوم فوق العاده، که شامل همه آهنگ های سریال ترکیه ای مرحمت میباشد!تیتراژ و متن سریال

موسیقی های این آلبوم آرامش بخش هست. هنوز آلبوم رسمی این اثر منتشر نشده است!

 


دانلود کل آلبوم در یک فایل زیپ با لینک مستقیم:

Merhamet Dizi Muzikleri.zip

یک عکس با کیفیت از دو گل رز قرمز با یک قلب عاشقانه



تک عکس با کیفیت از گل رز عاشقانه


یک عکس با کیفیت از دو گل رز قرمز با یک قلب عاشقانه

سایز تصویر: 2560x1600

حجم: 618 KB


این تصویر زیبا مناسب برای زمینه کامپیوتر میباشد:

Romantic-rose-flowers-HD-98LOVE.IR.jpg


گالری عکس زیبا عاشقانه


گالری ای از زیباترین و بهترین عکس های عاشقانه روز از دختر و پسر

برای مشاهده هر عکس در سایز اصلی روی آن کلیک کنید.

مشاهده تصاویر عاشقانه زیبا در ادامه مطلب...


  ادامه مطلب ...

تک عکس با کیفیت و فانتزی از کتاب به شکل قلب و مناسب برای پس زمینه دسکتاپ



تک عکس فانتزی قلب کتاب


تک عکس با کیفیت و فانتزی از کتاب به شکل قلب و مناسب برای پس زمینه دسکتاپ کامپیوتر 


مشاهده و ذخیر عکس:

heart-book-hd-98love.ir.jpg

حجم عکس: 1.62 MB

 

متن غمگین و عاشقانه به یاد تو با خاطره های تو




به یاد تو با خاطره های تو
 
امروز میخوام بمیرم،یعنی امشب میخوام بمیرم وخیلی حرفا واسه گفتن دارم،خیلی زیاد،بیش تر ازهر موقع دیگه ای،نمیدونم شاید الان زیادی احساساتی شدم،اما هرچی بشه،هرچی میخواد اتفاق بیفته،ولی من امشب میخوام بمیرم،دلم هوای مردن کرده.اما میدونم که نمیمیرم،پس باید منتظر زنگ تو باشم و همه ی حرفامو پای تلفن بهت بگم؛اما اونطوری هم نمیشه،میخوام وقتی اومدی دستاتو بگیرم و شایدم بغلت کنم.اما شایدم  من اومدم(پیش تو مهربونم).چند لحظه پیش داشتم به عکسای تو نگاه می کردم،قلبم پر درد شد و چشمم پر گریه .  وقتی یاد خاطراتمون می افتم،تو دلم فکر می کنم که آخه تو کجا؟من کجا؟کاش امشب پیش من بودی،حتی اگر برای این با تو بودن جون منو میگرفتن.
چه خیالاتی دارم من،امشب کلی حرفا واسه گفتن دارم؛انگار که قلبم دهن وا کرده و میخواد بغضاشو خالی کنه.
من دوستای زیادی کنارمه،باهاشون هم حرف می زنم،درباره ی همه چی،اما برای تو یه آدم دیگه میشم،تو،تو قلب من یه کس دیگه ای.
 
 
امشب منو یاد شبی میندازه که،هر دومون با هم توی کوهستان قدم می زدیم،و رسیدیم به یه کلبه ی قدیمی که واسه پیر مردی بود.
تو اون کوهستان جز ما سه نفر یه کس دیگه ای هم بود،اون یه نفر مرگ بود.
 
مرگ همراه با زندگی ابدی در دل تنهای خودمون.
اونشب تو،تو آغوش من بودی . گریه می کردی،نه گریه ی ناراحتی و غم(همیشگی) گریه ی تنهایی،بغض ،بغض قلبت طوری بود که اگه خالیش نمی کردی،می مردی.
تو تو آغوش من گریه می کردی،بی انکه من بتوانم برای آن راهی بیندیشم.
ما تنهایی،وتنها زندگی کردن را به همه چیز ترجیح داده بودیم.
فقط می خواستیم خودمان باشیم،تنها باشیم و دیگر آسوده نخندیم. ولی گریه کنیم،گریه هایی که دوای درد آنها در آغوش هم بودن بود.
زمان ها گذشت و زندگی ما هم سپری شد،زندگی ای که شاید هیچ موقع برای کس دیگری اتفاق نخواهد افتاد؛در این تنهاییمان ما دیگر از مرگ هراسی نداشتیم و هر لحظه منتظر آن بودیم،به ویژه از موقعی که پیر مرد مَرد ، ما دیگر توان ادامه ی راه نداشتیم.امید هایمان ،آرزوهایمان همه به یکدیگر بر می گشتند.تنها رویـــــــــــای من توبودی،وتنها آرزو ی تو من بودم.
همیشه دستای گرم تو رو زیر سردی دستام حس می کردم.
آسوده نبودم،ولی با تو بودم،با هم بودیم و دنیایی در خیالات ساخته بودیم.
چند لحظه دوری ما رو خسته میکرد،خسته ی ادامه ی راه،دقیقه ها،ثانیه هاو لحظه ها سپری میشد در حالی که قلــــــــــب هایمان پر گریه بود،گریه ای که شاید روزی خودمان را نیز به نابودی می کشاند.
آخرین بار که تو را به آغوش کشیده بودم روزی سرد و برفی در یکی از ماههای زمستان بود،که تو رفتی و منو تنها گذاشتی و همه ی بغض ها و گریه هایت را نیز با خود بردی.
و اینک من تنها در بلندی های زمین ایستاده و به آسمان مینگرم؛و سر نوشت خویش را می جویم،تا شاید روزی مرگ را در میان آن پیدا کنم و به تو بپیوندم.و حالا کار من فقط گریه کردن و در تنهایی سرگردان ماندن است.
و اگر خاطره های تو نبود، بلایی بد تر از مرگ یعنی دوری همیشگی تو  نصیب من میشد.
حال من تا کی در این برهوت بی تو سر خواهم کرد ، فقط خـــــــــدا می داند؛
 
 
اما خدا نیز مرا نمی خواهد؛درست است که در گاهی مواقع مشکلاتم را حل می کند ولی در این تنهایی در سرمای سوزان زمستان ،در تاریکی های مرگ تو،دیگر کاری از دست خدا نیز بر نمی آید.
و شاید  خدا دل من را فریب می دهد تا در این ظلمت سپیدی زمستان،تک و تنها در بالای اعماق کوهستان خود را دریابم،اما حتی اگر خودم را نیز پیدا کنم  دیگر تو نیستی و عشق من به فنا تبدیل می گردد و این ظلم است،ظلم خدا به من،به عشقم،به دنیای...
من در این کلبه ی تنهایی که در خاطرات خویش زندگی می کنم، سرگردان به راه خود ادامه می دهم که آن راه سرانجامش مرگی سوزناک خواهد بود. مرگی که کسی در این دنیای گذرا نه خواهد دید و نه خوهد توانست برای مثل آن مثالی بیاورد.
اما من تنها واقعیتی را که به آن یقین دارم ،این است که بعد از مدتی به دنیایی خواهم رفت که فراتر از دنیای آخرت و بهشت و جهنم و برزخ خواهد بود.
در آن دنیا من زندانی خواهم شد،گرچه تنها اما آسوده و آرام:
آن دنیا قــــــلــــــــب تو خواهد بود،قـــــلـــــــــب تو، قـــــــــلــــــــب  تو....................................

دل نوشته های زیبا و عاشقانه به همراه عکس


دل نوشته های زیبا به همراه عکس

نیمکت با هم بودنمان تنهاست
من دل نشستن ندارم
تو دلیل نشستن باش !
 
دلنوشته ها و تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...


 
ادامه مطلب ...

دانلود آهنگ جدید بی کلام و زیبای گروه The Piano Guys



آلبوم بسیار زیبا و آرامش بخش از گروه موفق The Piano Guys که در جهان طرفداران فراوانی دارند.
موسیقی های این گروه از سازهای ویلون و ویلون سل و پیانو تشکیل شده است.
 
دانلود دو موسیقی از این گروه در ادامه مطلب...
 
 

دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای مسعود سعیدی به نام ویرونی



آهنگ جدید و فوق العاده زیبای مسعود سعیدی به نام ویرونی
آهنگ : مسعود سعیدی ، ترانه : مریم اسدی ، تنظیم : سروش کاظمی
 
قسمتی از متن آهنگ:
حرفات که قلبمو شکست
چشمات که مال من نبود
سهم من از دستای تو یه دست تکون دادن نبود
هیشکی به اندازه ی تو باعث ویرونیم نشد تو میری و دنیای من از هم میپاشه خود به خود
میری و بار غصه رو میندازی رو دوش من
جای خودت تنهایی رو میندازی توی آغوش من
 
 
دانلود آهنگ ویرونی مسعود سعیدی در ادامه مطلب...
 
 
دانلود آهنگ:
 

متن زن هایی که یک کتابند...




زن هایی که یک کتابند
 

 

می گوید: شانزده ساله بودم که ازدواج کردم تازه برادرم مرده بود.توی اب غرق شد.چشم هاش خیس می شوند.صداش را پایین تر از حد معمول میاورد.صدای شر شر اب که از لوله ها پخش میشوند کف سینک صداش را دورتر می کند با گوشه ی روسری اشک چشم اش را می گیرد و ادامه می دهد:دختر که شد امد بالای سرم و گفت هرکی دختر بزاد تا سه تای بعدیش دختر میشه.میبینی حالا دختر خودش سه تا دختر اورده پشت هم!

دستهاش را که تمیزند باز زیر اب میشورد پوست دستش قرمز شده و خون دویده زیر پوست صورتش.به زن مسن تر نگاه می کنم روی تشک پنبه ای گل سرخی دار دراز کشیده یواش از این پهلو به ان پهلو می شود.از این فاصله ام ما دوتا را می پاد!تازه کمرش را عمل کرده و هرکس که میاید اینجا ملاقاتش اه و ناله می کند که شیش تا پلاتین کرده اند توی کمرم از سر شب چشم روی هم نذاشتم.

رفته است حمام صورتش برق می زند لبخند اضافه اش می کند و می گوید:دلم می خواست امروز برویم دور و بر خانه یتان یک دوری بزنیم

می گویم:می گفتی خب می رفتیم دوتایی

با سرش به مادر شوهر تازه عمل کرده اش اشاره می کند و می گوید:نمی شود تنهاش گذاشت شاید کاری داشته باشد

ناهار را من می پزم و او غذای مادر شوهر را.عصبی است می شود از دستهای قرمز شده اش زیر اب یخ فهمید که برای بار هزارم میشوردشان.بغض دار می گوید:بردمش پایین می دانی که من کمر درد دارم پاهام هم همینطور با این همه با عموت بردمش پایین انوقت می گوید همه ی کارها را فلانی کرده.دستهاش اسکاچ را بی حواس می اندازند وسط سینک و می گوید:انوقت ها تقصیر همین بود که افسردگیم شدید شد.عموت را مجاب کرده بود نگذارد از خانه بروم بیرون شش ساله تمام توی یک اتاق فسقلی توی خانه یشان زندگی کردم و همه حرفی شنیدم.

می گویم:میدانم ترسناک بوده حتما که زن دوم عمویم شدی

نفسش را با حرص می دهد بیرون انگاری صدام را نمی شنود خودش تعریف می کند و ساکت می مانم:انگشتر زن عقدی قبلیش را کردند توی دستم گفتند تو زن پسر عمویت شدی حالا. نکردند یک حلقه ی تازه بخرند.برادرم که مرد افسرده شدم.امدم خانه ی اینها دیوانه ام کردند و گفتند دیوانه ام!دخترم که امد دنیا شیرم نمیرسید داد و بیداد می کرد که غلط کرده شیر ندارد میدانی الان دختر خودش شیر ندارد بدهد بچه اش اینها همه اش کار خداست من باورش دارم.

صدای مادر شوهر بلند می شود: سیمین بیا انقد وقت دختر را نگیر بیا ببرم دستشویی

میرود و فکر می کنم ادم هایی که قدر نمی شناسند چقدر ظالمند چقدر بی رحمند که روح بقیه را مچاله می کنند.به زن عمویم نگاه می کنم که می شود روزهای زندگیش را یک رمان اشک اور کرد ولی هیچ کس بازهم نمی فهمد لا به لای این کلمه ها چه بغض و کینه ی قدیمی ریشه دوانده.

بعضی از خم ها را هرچقدر پانسمان کنی هر چقدر از گذشته بیرون بکشی و کیسه بگیری به جانشان که پاک شوند باز هم مثل روز اولند همانطور تازه همانطور عذاب اور.

گاهی باید از این ادم های قدیمی دور شد رفت و هیچ وقت به هیچ کدامشان برنگشت.

نوشته های عشاقانه و غمگین ( دلم این روزها ماتم گرفته )



عزادارم ، دلم این روزها ماتم گرفته... مجبور شدم دلش را بشکنم

چون نمی توانستم فراموشش کنم

چون دلبسته اش شدم

چون از عشق او لبریز شدم

بیا دوباره دستم را بگیر 

می دانم اشتباه کردم 

قول می دهم حتی اگر فراموشم کنی فراموشت نکنم

اری من دیوانه ام اما تو "...با سکوتت دیوانه ترم نکن 

من گفتم با من حرف نزن نگفتم اصلا حرف نزن دلم برایت تنگ شده بیا و باز هم خوبی کن قول می دهم تکرار نشه ...