دلم تنگ شده
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان.
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم.
حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند
و خـیـلـی دیـــرشناختمشان !
برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش.
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم.
و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!
مـردمـاטּ حـسـود !
چـرا سـاڪـت ایـسـتـاده ایـد ؟
بـرویـد بـہ ڪـارهـایـتـاטּ بـرسـیـد !
نـگـراטּ نـبـاشـیـد !
او دیـگـر خـیـال بـازگـشـتـטּ نـدارد . .
گاهی بعضی ها رو ؛
خیلی راحت میبخشی !
چون دوس داری ،
بازم تو زندگیت باشن ...
شعرهایم را میخوانی…
و میگویی روان پریش شده ام !
پیچیده است … قبول!
اما من فقط چشمهای تو را مینویسم !
تو ساده تر نگاه کن…..
SAD AND ALONE!
نشد ادامه بدم این پست رو.