خیلی وقته که دنبال مطالب طنز نبودم. امید وارم از این جک های هرچند بی نمک خوشتون بیاد.
ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﭼﻬﻞ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺭﻳﺨﺘﻤﺶ ﺗﻮ ﻇﺮﻑ ﺩﺍﺭﻭﮔﺮ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻲ ﮐﻪ ﺑﻘﻴﻪ ﻧﻔﻬﻤﻦ ﺍﺯﺵ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﻨﻦ !!
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺮﻡ ﺣﻤﻮﻡ ﺩﻳﺪﻡ ﻇﺮﻓﺶ ﺧﺎﻟﻴﻪ !
ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ ﮐﻲ ﺍﻳﻨﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ؟؟!
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﻳﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﻡ .. ﮔﻔﺖ :
ﺁﺧﻪ ﮔﺪﺍ ، ﺳﮓ ﺍﻳﻨﻮ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺳﺮﺵ ؟!! ﺷﺎﻣﭙﻮﺕ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺷﺴﺘﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﻭ ﺑﺒﻴﻦ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﭼﻪ ﺑﺮﻗﻲ ﻣﻴﺰﻧﻪ
یه بار یه چینی می ره بالای کوه داد می زنه :
چسن چاسان چینگ تاسان چاران از کوه صدا میاد :
کثافط خیلی سخت بود یه بار دیگه تکرار کن!!
ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺗﻮﻱ ﺗﺎﮐﺴﻲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻳﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺯﺩ ﺯﻳﺮ ﮔﺮﻳﻪ،
ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻣﺸﮑﻠﻲ ﭘﻴﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ؟ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﻴﮕﻪ :
ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻬﻢ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﻡ!
ﭼﻨﺎﻥ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺻﺪﺍﻗﺘﺶ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ :|
یکی از فانتزیام هم اینه که دختر دار شم اسمش رو بذارم گیتا،
بعد با زنم دعوا کنم، خواست جمع کنه بره خونه باباش، بهش بگم:
هر چی می خوای ببری ببر، گیتارو با خودت نبر!
تربیت بچه ها از زمانی خراب شد که مستراح ها رو از گوشه حیاط آوردن بغل پذیرایی.
بچه ای که صدای …. بوق…. باباشو بشنوه دیگه ازش حساب نمیبره!!
زنه شوهرش رو واسه نماز صبح بیدار کرد! شوهره گفت:
ول کن بعدا قضاش رو میخونم! زنه گفت:
ولی شرع گفته باید سر وقت بخونی مرده گفت:
ولی شرع گفته ۴ تا زن هم میتونم بگیرما زنه گفت:
بخواب عزیزم خدا خیلی بخشندست
نصف جذابیت دخترا به ترسو بودنشونه دختری که سوسک بکشه به درد زندگی نمیخوره!
این خارجیا یه قاشق شکر میریزن تو قهوه بعد نیم دور میچرخونن میذارن کنار یعنی که چی؟
ایرونیا صبحا نیم ساعت فقط هم میزنن، بازم وجدانشون راضی نمیشه !