از سنگ شده ام
انگار دیگر نیستم
دلم را گم کرده ام
نمیدانم چرا !!
انگار نمیخواهم باور کنم که زنده ام و بین چه انسانهایی نفس میکشم
انگار باور ندارم که زندگی این است
زندگی بازیچه ی انسان ها و انسان ها بازیچه ی هم
دیگر دل ساده را به پای هرکس فرش نمیکنم
گناه دارد دلم ، او هم زنده است و جان دارد
او هم آرزوی بسیار دارد
ومیخواهد به آرزوهایش برسد
جوری شده ام که زندگی برایم رنگ دیگریست
آن رنگ دیروز نیست
رنگیست که گاهی خسته ام میکن
گریه ام میگیرد
و به بن بست میرسم
کاش میشد از نو شروع کنم.