ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

زندگی شهد گل است..زنبور عسل می خوردتش..آنچه می ماند عسل خاطره هاست..
ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

ღ ミ ◕قلب طلایی ◕ ミ ღ

زندگی شهد گل است..زنبور عسل می خوردتش..آنچه می ماند عسل خاطره هاست..

منو خدا

 , 



دیشب با خدا دعوایم شد؛ با هم قهر کردیم …

فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.

رفتم گوشه ای نشستم.

چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.

صبح که بیدار شدم، مادرم گفت:

" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد."…

دل بسته


دل به هر کسی بستم چیزی جز توهم ناشی از تنهایی برای من نبود

در این دریای عشقهای یکطرفه غرق شدم و همیشه در رویاها دنبای واقعیت گشتم اما همیشه واقعیت چیزی نبود که من می خواستم

تمام لحظه های پاک کودکانه ام پر شد از کابوس سرد و یخ زده اما هر جوری بود سرم را با دروغ هایی که به خودم می گفتم گرم می کردم

در حالی که هیچ کس خبری از دلم نداشت که چگونه در خوشیهای زود گذرم ذره ذره دارم می پوسم

اگر چه می دانم هیچ چیزی بی حکمت نیست اما من حالا از همه انچرا که برایم بعد از ان همه تنهایی ماند با تمام وجودم خدا را شکر کردم چرا که تقدیرم همین بود و من مقصر نبودم

پس خدایا! بابت همه انچرا به من دادی و یا مصلحت نبود بدهی شکر...